زمان مطالعه: 14 دقیقهسایبرپانک؛ با شنیدن این اسم چه چیزی در ذهنتان نقش میبندد؟ حتما یک بازی شکست خورده با باگ های بسیار، اما اینطور نیست، با ما در سیصدمین روز انتشار بازی Cyberpunk2077 همراه باشید تا نگاهی جامع به عملکرد این عنوان جذاب داشته باشیم.
تاریخچه
سایبرپانک (اینجا منظور از سایبرپانک، سایبرپانک 2077 نیست) فقط یک بازی نیست، در واقع یک سبک است، سبکی که در آن شاهد یک شهر در آیندهای تقریبا نزدیک به همراه ابزار هایی که به بهبود بدن انسان کمک میکنند در کنار برخی سیاستهای دولتی اشتباه که به نابودی شهر منجر شدهاند هستیم. به طور کلی سبک سایبرپانک در این موارد خلاصه میشود، تاریخچه اولین بازی این سبک به دهه 80 میلادی برمیگردد زمانی که فیلمهای سایبرپانکی به بازی های 8 بیتی تبدیل میشدند، درست در همان موقع بود که فیلم Blade Runner (1982) سر و صدای بسیاری را به پا کرده بود، فیلم در سال 2019 جریان داشت و در فیلم شاهد فضاسازی عجیب و غریبی بودیم که در آن موقع بسیار عجیب و دور از انتظار به نظر میرسید، پس از آن در سال 1993، بازی Shadowrun منتشر شد، این بازی یکی از اولین بازیهایی بود که سبک RPG را با سبک سایبرپانک به همراه برخی ویژگی های تخیلی و فانتزی، ترکیب و به یکی از اولین نمونه های کراساور بین بازی های رومیزی و ویدئویی تبدیل شد. پس از آن فیلم Johnny Mnemonic که خود اقتباسی از داستان Johnny Mnemonic بود،در سال 1995 با بازی کیانو ریوز (اینطور که پیداست جناب کیانو ریوز علاقه بسیاری به سبک های سایبرپانکی دارد) منتشر شد.
لوگو های بازی های رومیزی سایبرپانک و سایبرپانک 2077
بازی سایبرپانک 2077 خود نیز از یک بازی کارتی و رو میزی با همین نام که اولین بار در سال 1988 منتشر شد، اقتباس شده است، بازی رومیزی سایبرپانک توسط جناب Mike Pondsmith طراحی و عرضه شده است، بعد ها دو نسخه جدیدتر از این بازی رو میزی با نام های Cyberpunk 2020 در سال 1990 و Cyberpunk V3.0 در سال 2005 منتشر شدند. و پس از آن در سال 2013 اعلام شد که بازی ویدئویی این مجموعه توسط استودیوی سی دی پراچکت رد در حال توسعه است و پس از مدت کوتاهی، اولین تریلر بازی منتشر شد. اکنون جناب Mike Pondsmith خود به عنوان طراح اصلی سایبرپانک 2077 در سی دی پراجکت رد حضور دارد؛ جالب است بدانید که بسیاری از شخصیت های اصلی سایبرپانک 2077، در واقع در بازی رومیزی آن نیز حضور داشتند و کل داستان بازی نیز اقتباس از بازی رو میزی آن است و این بازی در واقع دنباله ای برای سری سایبرپانک است.
شخصیت جانی سیلورهند در جلد بازی رو میزی Cyberpunk 2020
مقدمه
بیشک سایبرپانک 2077 یکی از مهم ترین و مورد انتظار ترین بازی های چند سال اخیر به حساب میآید، پس از اولین اخبار و معرفی های اولیه، به یک بازی مورد انتظار تبدیل شد و تریلر ها و اخبار بعدی، این اشتیاق را چند برابر کرد، به طوری که بازی 8 میلیون نسخه پیش خرید شده بود، اما اوضاع به خوبی پیش نرفت و تاخیر در عرضه بازی حسابی طرفداران را عصبانی کرد و سازندگان مجبور شدند با وجود مشکلات بسیاری که برای عرضه وجود داشت، بازی را منتشر کنند، که این کار باعث شد سایبرپانک علارغم این که رکورد چهارمین بازی از نظر تعداد پلیر همزمان در استیم را از آن خود کرد، به یکی از بدترین لانچ های تاریخ بازی های ویدئویی تبدیل شد.اما برای چند دقیقه هم که شده، بیایید هر ذهنیتی که از این بازی داریم را کنار بگذاریم و در مورد نقاط خوب و بد بازی حرف بزنیم.
بازی به معنای واقعی خوب شروع میشود، با خودم گفتم سایبرپانک دقیقا همان بازیی هست که انتظارش را داشتم! البته اگر باگ ها و مشکلات روز عرضه، اجازه تجربه بازی را بدهند!
بازی شروع و مقدمه خوبی دارد و از همان ابتدا با ساندترکی که در منوی اول بازی پخش میشود، حس و حال فضای بازی به بازیکن منتقل میشود، بازی سیستم ساخت کاراکتر با جزئیات زیاد و و انتخاب Lifepath در اختیارتان قرار میدهد و با انتخاب هر لایفپث، شروع روایت داستان از نقطه متفاوتی آغاز خواهد شد، مثلا با انتخاب Nomad، شما در نقش یک نومد در محدوده خارج از شهر نایت سیتی هستید و شخصیت وی (نقش اول بازی) به همراه شخصیت Jackie Welles به عنوان یک غریبه، وارد شهر نایت سیتی خواهد شد اما در لایف پث Corpo، شخصیت جکی، در واقع رفیق چندین و چند ساله شما هست و شما کارمند کمپانی Arasaka هستید. و در لایف پث StreetKid، بازی در قلب نایت سیتی داخل یک کافه به اسم El Coyote Cojo شروع میشود.
اما تنها چند ساعت تجربه لازم است تا آنروی بازی را مشاهده کنید، در روز اول عرضه بازی، مشکلات بسیاری در بازی وجود داشتند، بزرگترین مشکل ، نمایش چمن و درخت های نقشه حتی از داخل ساختمان ها بود، البته، در چند ساعت اولیه آنچنان هیجان داشتیم که حتی وقت نمیکردیم به این مشکلات ریز و درشت بازی ایراد بگیریم! پس از اتمام مرحله The Rescue، تقریبا داستان بازی شروع میشود و بازی در روند خود قرار میگیرد و دقیقا اینجاست که کم کم میتوانیم در دنیای بازی سرک بکشیم و ویژگی های مختلف بازی را بررسی کنیم و در تجربه آن غرق شویم.
پینوشت: منظورم از غرق شدن، غرق شدن به معنای واقعی است، یکی از فرند های استیمم، از ثانیه لانچ بازی وارد بازی شد و پس از 37 ساعت تجربه پیوسته، وقتی من تازه داشتم مراحل اولیه بازی را تجربه میکردم، متوجه شدم که بازی را تمام کرده است!
لایف پث
سایبرپانک شامل سه لایف پث Corpo ،Street Kid و Nomad میشود که هر یک از آنها مزایا و معایب اجتماعی خاصی به V میدهند و در نتیجه، دیالوگها، و روند شکلگیری داستان(البته نه به طوری که بتوان خط کلی داستانی بازی را عوض کرد) و پایان بندیهای متفاوت را در اختیار بازیکن قرار میدهند.
1 : Nomad
نومد ها گروهی هستند که در اطراف و حاشیه های شهر زندگی میکنند، در این مسیر ، V قبلا عضو یک گروه نومد در خارج از نایت سیتی بوده و در شروع بازی خانواده سابق وی از هم پاشیده شده و وی تلاش دارد تا زندگی خود را با مهاجرت به نایت سیتی از نو بسازد، کمی جلوتر وی با شخصیت Jackie Welles آشنا خواهد شد که وی را مجاب به قاچاق یک محموله فوق سری به داخل نایت سیتی میکند که در میانه داستان درگیری هایی با پلیس نایت سیتی و جکی و وی اتفاق میفتد و آغاز رفاقت جکی و V از اینجا شروع میشود.
2 : Corpo
در این مسیر، وی یک کارمند رده بالای کمپانی عظیم Arasaka هست و که شرایط رفاهی خوبی را داراست، پس از چند وقت، وی ناخواسته وارد یک جریانی بر علیه شرکت خود میشود و در این مسیر، شخصیت جکی،به عنوان دوست قدیمی وی حضور دارد. در ادامه رئیس بالادست وی ، در تلاش است که با پرداخت پول، وی را مجبور کند تا با اجیر کردن یک شخص، رئیس بالا دستی خود را به قتل برساند، که در ادامه دست وی و رئیسش رو میشود و در نهایت وی از کمپانی آراساکا اخراج میشود.
3 : Street Kid
در این مسیر وی یک شخصیت فقیر و بومی نایت سیتی هست که در نقاط فقیر نشین شهر زندگی میکند و که کودکی خود را در میان باند های خلافکاری رشد کرده و به عنوان یک استریت کید، نایت سیتی را مثل کف دست خود میشناسد و اعتبار بالایی را داراست و در تهیه مواد و اسلحه خودکفاست. ادامه داستان از El Coyote Cojo شروع میشود و وی در جریان این مسیر، با شخصیت Kirk آشنا خواهد شد که او پیشنهاد دزدی یک ماشین گران قیمت را به وی خواهد داد و وی در مسیر این دزدی با شخصیت جکی آشنا خواهد شد.
داستان
داستان بازی در یک دنیای خیالی روایت میشود و مثل دیگر بازیهای RPG، دنیای سایبرپانک نیز دارای پیشزمینه داستانی غنی است که میتوانید جزئیات گوناگون اتفاقات گذشته نایت سیتی را در کتاب The World Of Cyberpunk2077 پیدا کنید، البته در داخل مراحل فرعی و معما های موجود در بازی، یا از زبان مردم شهر، میتوانید از بسیاری از اتفاقات گذشته بازی با خبر شوید،در اوضاع آشفته شهر که گنگ های مختلف کنترل قسمت های مختلف شهر را به عهده گرفته اند، وی و جکی به دنبال ماجراجویی و اسم در کردن هستند که در همین حین، جکی با یک فیکسر به اسم Dexter آشنا میشود و اینجاست که دقیقا اتفاقی که نباید بیفتد، میفتد.
مرحله The Heist، به تنهایی روایتگر کل داستان بازیست، چرا که 7 اتفاق مهم و سرنوشت ساز در این مرحله اتفاق میافتد.
V و جکی به پیشنهاد Dexter و Rogue ، اقدام به دزدیدن یک چیپ از کمپانی Arasaka در آپارتمان شخصی Yorinobu Arasaka میکنند و اوضاع آنطور که باید پیش نمیرود و در لا به لای این داستان، سر و کله Saburo Arasaka، موسس کمپانی آراساکا پیدا میشود که بعد ها در مکالمه با فرزندش، متوجه میشویم که این چیپ را Yorinobu از پدرش دزدیده و پدرش برای پس گرفتن این چیپ وارد آپارتمان شده که بعد ها پدر و پسر، با هم دیگر درگیر شده و Saburo توسط Yorinobu کشته میشود و اینجا، نقطه آغاز بدبختی ماست.
مثل بسیاری از عناوین RPG، انتخاب دیالوگها نقش مهمی را در پیشروی داستان بازی ایفا میکنند. گرچه ممکن است با پیشروی در داستان متوجه شوید که انتخاب ها در روند بازی بیتاثیر هستند، اما در ادامه و با دیدن روند داستان خواهید فهمید که روابط V با دیگر کاراکتر ها نیز به این انتخابها بستگی دارد. حتی باز شدن برخی از مراحل جانبی و حتی اندینگ های فرعی بازی نیز رابطه مستقیمی با دیالوگهای انتخابی توسط بازیکن دارند به طور کلی با اینکه برای به پایان رساندن مراحل اصلی سایبرپانک 2077 چیزی در حدود 20 تا 25ساعت زمان لازم است، اما تعداد بالای مراحل فرعی از جمله GIG ها، Side Job ها و یا NCPD Scanner Hustles های سطح شهر که برخی از آنها تاثیر بسیار زیادی بر روی مراحل اصلی بازی و روابط بین V و دیگر کاراکترها (از جمله مرحله Chippin’ In) خواهند داشت، باعث میشوند که بازی ارزش تکرار چند باره را داشته باشد(به دلیل کنجاوی در تجربه اندینگ های مختلف).
شخصیت پردازی کارکترهای سایبرپانک به خوبی انجام گرفته که این را میتوان در مراحل فرعی Romance با کاراکتر های مختلف متوجه شد،و از طرف دیگر ورود ناخواسته شخصیت جانی سیلورهند به زندگی V به شیرینی داستان میافزاید. جانی تقریبا در هر مرحله حضور دارد و با دیالوگهای منحصر به فرد، حتی نقش راهنما را نیز ایفا میکند؛ سی دی پراجکت قبلا در دنیای ویچر هم نشان داده بود که چقدر برای داستان و شخصیت پردازی بازی ها اهمیت قائل است و این، یکی از نقات قوت این بازی است.
گیمپلی
ساختار گیمپلی بازی، به جز حالت اپن ورلد، در حالت خطی خلاصه شده است که پیشروی در آنها باعث افزایش سطح مهارت در زمینه های مختلف میشود، سیستم Level Design به خوبی انجام گرفته و به جز همان مشکلات ابتدایی که در ابتدای مقاله به آن اشاره شد، در اکثر اوقات به خوبی بازیکن را به سلطه خود در میآورد، البته سیستم مخفی کاری بازی چندان جالب نیست و احتمالا شما هم ترجیح میدهید که به جای مخفی کاری و استفاده از قابلیت های هکینگ، بزنید به قلب دشمن و درگیری رو در رو با دشمن را تجربه کنید.سیستم مبارزات بازی بسیار دلچسب هستند چه مبارزات با سلاح گرم و چه سلاح سرد، هر دو به خوبی طراحی شده اند و انواع مختلف سلاح ها برای هر دسته بندی در نظر گرفته شده است،میتوانید همزمان در کنار چاقو یا شمشیر از اسلحه های هوشمند و یا اسنایپر و یا هفت تیر استفاده کنید. برای هر اسلحه نیز تعدادی آپگرید در نظر گرفته شده است که با ارتقای هر اسلحه به آخرین سطح میتوانید از نهایت قدرت آن اسلحه استفاده کنید، مثلا با ارتقای شمشیر Katana، میتوانید مقدار دمیج آن را تا بالای 2000 افزایش دهید که در این صورت، به آسانی میتوانید باس های بازی را با شمشیر شکست دهید. قابلیت آپگرید تنها به سلاح ها ختم نمیشود و حتی میتوانید بخش های مختلف بدنتان و حتی سیستم عامل و اجزای نرم افزاری بدنتان یا لباس هایتان را آپگرید کنید، مثلا با آپگرید یک لباس میتوانید مقدار زمان بیشتری در زیر آب نفس خود را نگه دارید.
وجود قابلیت های مختلف و آپگرید آنها به جذابیت بازی افزوده است، مثلا به عنوان بهترین آپگرید بازی، میتوان به second heart اشاره کرد، همانطور که از اسمش پیداست، با استفاده از این قابلیت و اتصال آن به بدنتان به هنگامی که مقدار خونتان کم شود و در آستانه مرگ باشید، قلب دوم فورا شروع به پر کردن میزان خونتان خواهد کرد، این قابلیت میتواند کمک شایانی در مبارزات سخت بازی داشته باشد.
یکی از اصلی ترین مشکلات سیستم کامبت دیزاین بازی، هوش مصنوعی ضعیف NPC هاست، به طوری که به آسانی میتوانید از دست پلیس فرار کنید یا به هنگام درگیری با یک گروه NPC میتوانید به آسانی بدون کشتن آنها، آنهارا از ادامه تعقیب خود بازدارید. این مشکلات در مخفیکاری بیشتر از همیشه خود را نشان میدهند و به همین دلیل است که احتمالا بیخیال سیستم مخفی کاری بازی شوید.
Rayfield Aerondight
به بخش اپن ورلد و فری روم که برسیم، اولین گزینه که خودنمایی میکند، وسایل نقله سایبرپانک است، هندلینگ ماشین ها به نسبت دیگر بازی های ریسینگ جالب نیست البته با کمی رانندگی، قلق رانندگی به دستتان خواهد آمد، در سیستم رانندگی هم مشکلات بسیاری وجود دارد و NPC های ترافیکی، از هوش کافی برای تصمیمگیری برخوردار نیستند. مثلا اگر بر روی خط وسط خیابان بایستید، ماشین های ترافیکی هر دو طرف خط خواهند ایستاد ترافیکی عظیم در پشت آنها نقش خواهد بست (البته این مشکل در آپدیت های اخیر بازی رفع شده است). در کنار مشکلات گفته شده، طراحی خود ماشین ها و صداگذاری آنها، به بهترین شکل انجام شده و بیش از 50 نوع وسیله نقلیه در بازی حضور دارد. از ماشین های لوکس گرفته تا کامیون و ماشین های اقتصادی. همه به بهترین شکل طراحی شده اند و هر کدام ارزش یک بار رانندگی را دارند.
سایبرپانک، ماجراجویی مجازی ما در دنیای آینده است که چه بسا در 50 سال آینده، دنیای واقعی ما نیز باشد، آزادی عمل حاکم در دنیای بازی ، به شما اجازه میدهد که شهر را به سلطه خود در بیاورید، مراحل فرعی هر شخصیت منحصر به فرد است و هر شخصیت دارای داستان و پیش زمینه منحصر به فرد خود است در حدی که هر یک از این داستان های فرعی به تنهایی پتانسیل تبدیل به یک بازی جداگانه را دارند.سایبرپانک دنیای بزرگی دارد و در گوشه گوشه نایت سیتی، شخصیت های مختلفی زندگی میکنند و هر یک به تنهایی داستانی بزرگ پشت سر خود دارد که کمتر کسی پیدا میشود که به آسانی بتواند از کنار آنها، بگذرد.
برای درک بهتر این موضوع، میتوان گفت که خیلی از ماها حتی حوصله مشاهده کامل Cutscene های قبل مراحل را نیز نداریم و ترجیح میدهیم هر چه زودتر به تجربه نقاط اصلی بازی بپردازیم، اما شخصیت های سایبرپانک، آنقدر جذاب هستند که به شخصه از ارتباط و انجام مراحل فرعی آنها خسته نشدم، حتی برخی از اینگونه مراحل فرعی (مثل مرحله A Like Supreme)، از برخی مراحل اصلی بازی هم جذاب تر هستند.خیلی از خاطرات فراموش نشدنی سایبرپانک، در همین مراحل فرعی رخ میدهند که رابطه تان با طرف مقابل را دقیقا همانطور که میخواید، پیشمیبرید، درست مثل رد دد و آن هم نشینی های شبانه اعضای کمپ در کنار آتش!
داستان پردازی بینقص بازی، به خاطر جزئیات ریزتری است که شخصیت پردازی فقط یک مورد از آنهاست،به همین مقدار، کلیت داستان، مراحل فرعی و مراحل اصلی واقعا تجربه ارزشمندی را به بازیکن ارائه میدهند و بسته به نوع تجربه شما و انتخاب دیالوگ های مختلف، یکی از چند پایان بازی را تجربه خواهید کرد، در روند داستان های فرعی بازی، با شخصیت های فرعی بسیاری از جمله Kerry Eurodyne ، Rogue Amendiares ، Alt Cunningham ، Anders Hellman ، Jefferson Peralez ، Joshua Stephenson ، Claire Russell ، Goro Takemura ، Panam Palmer ، Judy Alvarez (لعنتی، هر چقدر اسم میبرم، اسم های بیشتری به ذهنم میرسد xD) آشنا خواهیم شد که هر کدام از آنها خصوصیت اخلاقی و دیالوگ ها و رابطه منحصر به فردی با V خواهند داشت. انتخاب هر دیالوگ تاثیر بهسزایی در وضعیت رابطه تان با شخصیت مورد نظر خواهد داشت، البته تاثیر انتخاب دیالوگ، آنچنان زیاد نیست که بتوان خط کلی داستان بازی را عوض کرد و انتخاب تنها به جزئیات ختم میشود.
تنوع مراحل فرعی بازی بالاست و تقریبا هر نوع مرحله ای از مسابقات بوکس تا مسابقه با ماشین در قلب نایت سیتی و یا درد و دل با یک همسایه و … پیدا میشود، اینجاست که تاثیر انتخاب ها در دیالوگ بیشتر از مراحل اصلی خود را نشان میدهد چون در اینجا ممکن است با انتخاب شما، در نهایت به مرگ یا زندگی یک شخص دیگری منجر شود! در نتیجه هیچوقت نمیتوان گفت که مراحل فرعی این بازی صرفا جهت طولانی کردن در بازی حضور دارند و تقریبا بیمصرف هستند، کاملا نه، اگر سری ویچر را تجربه کرده باشید، حتما میدانید که در دنیای ویچر هم مراحل فرعی از اهمیت خاصی در روند داستان برخوردار بودند. پس از اتمام بازی، این حس را خواهید داشت که انگار V خود شما هستید و در نایت سیتی زندگی کردهاید و در نهایت هم سرنوشتتان را به شکلی که دوست دارید در کنار شخصی که دوست دارید، رقم زدهاید.
از جنبه RPG، جزئیات نقش آفرینی بازی آنچنان پیچیده و پر از جزئیات نیست اما آنقدری نیز جزئیات دارد که بتوانید یک شخصیت با جزئیات دلخواهتان بسازید و از تجربه بازی با آن، لذت ببرید، تا اینجا همه چیز عالی به نظر میرسد اما از برخی جنبه ها، نه تنها بی نقص نیست بلکه ایرادات بسیار ابتدایی و مسخره ای نیز دارد، از جمله آنها میتوان به فیزیک آب یا فیزیک لاستیک ماشین و یا نبود حیوانات زنده در بازی (به جز سه مورد که این سه مورد شامل یک پرنده در اندینگ Nomad و یک گربه در آپارتمان V و سوسک هستند) اشاره کرد که این موارد بسیار جزئی و پیش پا افتاده، باعث شده اند که زحمت اصلی سی دی پراجکت، از دید خیلیها نادیده گرفته شود و این عده صرفا متوجه مشکلات بازی شوند. اما خب این مساله، به نظر خود من ایرادی برای بازی بهحساب نمیآید و راستش را بخواهید به نظرم قصد بازی هم تبدیل شدن به اثری با جزییات پیچیده و شدیدا عمیق نقش آفرینی نیست، در عوض سایبرپانک سعی میکند تجربه ای باشد که همه، بتوانند شخصیتی که دوست دارند را در بازی بسازند و از قابلیت های ویژه بازی استفاده کنند و از بازی لذت ببرند، با این نگاه، سایبرپانک در این زمینه بسیار موفق عمل کرده است.
گرافیک و عملکرد فنی
با همه مشکلاتی که بازی داشت و البته هنوز هم دارد، بد نیست کمی هم که شده از نقاط مثبت بازی حرف بزنیم، نایت سیتی واقعا زیباست و طراحی محیط شهر به خوبی انجام شده، ساختمان ها با جزئیات بالایی ساخته شده اند که باعث میشوند که بتوانید بدون هیچ دغدغه ای ساعت ها در شهر پرسه بزنید، نایت سیتی به علت سیستم سیاسی آمریکا در سال 2077، به فاسد ترین شهر آمریکا تبدیل شده به طوری که برای حفظ بقا در این شهر نباید از هیچ جنایتی دریغ کنید. تمامی موارد موجود در بازی با جزئیات بالایی طراحی شدهاند، از چرم لباس های شخصیت ها تا بافت ساختمانها و چهره پردازی شخصیت ها و کلا بازی در یک سطح دیگری از جزئیات قرار دارد(البته به جز برخی موارد مثل انیمیشن غذا خوردن و مواردی از این دست)، متاسفانه همه این موارد زیر عملکرد فنی ضعیف بازی گم میشوند، علاوه بر مشکلاتی که در نسل هشتم وجود داشت، در پلتفرم PC نیز مشکلات بسیاری از جمله دیر لود شدن ماشین ها و یا ساختمان ها، به یکی از نقاط ضعف بزرگ بازی تبدیل شده اند.
موسیقی و صداگذاری
آخ که من چقد عاشق یه سری از موزیکهای داخل بازی ام، از همه هم بیشتر عاشق Samurai و موزیک A Like Supreme، آمار شنیدهشدن موزیکهای این گروه داخل
اسپاتیفای، از خیلی خوانندههای واقعی بیشتره:))
بهترین بخش سایبرپانک 2077، بدون شک ساندترک های آن است، ساندترک های اصلی بازی توسط P.T. Adamczyk ، Paul Leonard-Morgan و Marcin Przybyłowicz به بهترین شکل ممکن ساخته شده اند، هنوز بعد از تقریبا یک و نیم سال به هیچ وجه از شنیدن ساندترک های آن خسته نشدهام؛ موسیقیهای بازی به نحو احسن با اتمسفر بازی هماهنگ هستند و تقریبا 90 درصد از ساندترکهای بازی انحصارا مخصوص این بازی ساخته شدهاند و تنها تعداد کمی از موسیقیهای لایسنس شده استفاده شده است که این خود تجربه بازی را دلنشینتر میکنند، به هنگام مبارزات، موسیقی های ریتم تند شروع به پخش میشوند و با پایان در گیری ، موسیقی های آرام تر پخش میشوند، رادیو های داخل بازی پر از موسیقی های انحصاری سایبرپانک یا لایسنس شده هستند که دلنشینی تجربه بازی را دو چندان میکنند، مثلا تجربه رانندگی با ساندترک Come Close یا لذت پرسه زدن در کافه AfterLife با ساندترک Resist and Disorder را در هیچ بازی دیگری نمیتوان یافت.
خلاصه
سایبرپانک 2077 عنوان جذابی است که پتانسیل های زیادی برای شاهکار شدن داشت، ولی اکثر فرصت های خود را به دلیل مشکلات فنی و باگ هایش از دست داده، اجرای بازی روی کنسول های نسل هشتم یک فاجعه به تمام معنا بوده و این مقدار از مشکلات تقریبا لذتی را برای تجربه بازی باقی نگذاشته است، اما با تمام این ها همچنان دارای یک داستان بی نظیر و شخصیت پردازی بسیار جذاب و فضاسازی منحصر به فرد هست که این دلایل برای لذت بردن از سایبرپانک کافی هستند، البته که میزان لذتتان از بازی به میزان صبر و شانس شما بستگی دارد اما در مجموع نمیتوان منکر مشکلات موجود بازی شد و همچنان پس از کلی آپدیت، بازی روی نسل هشتم وضعیت پایداری ندارد.
در کل به صورت خیلی خلاصه، به قول ساندترک NeverFadeAway :
((((((: a thing of beauty will never fade away
انتظار شما از بازی سایبرپانک چه بود؟ آیا از عملکرد بازی راضی بودید؟
این نقد در طول 190 ساعت تجربه از نسخه لانچ تا آخرین نسخه فعلی (1.31) نوشته شده است و صرفا تجربه و نظر شخصی در پلتفرم PC از این بازی است.
از دوران بچگی عاشق دنیای بازی های ویدئویی بودم خیلی طول نکشید که به عنوان اصلی ترین عضو زندگی من تبدیل شد و عشق به نویسندگی باعث شد تا علاقه من روز به روز بیشتر شده و این حرفه را به طور جدی ادامه دهم 🙂